مرد آهني

كلكسيون

شنبه ۲۹ اردیبهشت ۰۳

مرد آهني

۲ بازديد

مرد آهني

دنياي كاميك، پر از شخصيت‌هايي هستش كه هر كدم به يه دليلي تونستن خودشون رو تو دل ما جا كنن؛ يكي بخاطر قدرتش، يكي بخاطر بامزه‌بودنش، يكي بخاطر هوشش و خيلي از دلايل ديگه. حالا تو اين شلوغي و ازدحام شخصيت‌هاي دنياي هيجان‌انگيز كاميك، يكي هست كه خيلي از اين ويژگي‌هاي مثبت رو با هم داره و به همين خاطر هم يكي از محبوب‌ترين ابرقهرمان‌هاي اين دنيا لقب گرفته. مرد آهني يا توني استارك، از اون شخصيت‌هاي دوست‌داشتني و باحاله كه هم تو كتاباي كاميك خيلي طرفدار داره و هم وقتي وارد دنياي سينما شد حسابي تركوند. حالا اصلا ببينيم توني استارك كيه كه انقدر طرفداراش زيادن؟

آنتوني ادوارد استارك كه همه توني استارك صداش مي‌كنن، پسر هاوارد استارك و ماريا كالينز كاربونل استارك هستش. پدر اين آدم مغرور و البته خودخواه، يه مرد خيلي مايه‌داره كه كارخونه‌ي اسلحه‌سازي داره و سلاح‌هاي ارتش آمريكا رو تامين مي‌كنه. توني، متولد نيويورك هستش و تو ۷ سالگي ميفرستنش به يه مدرسه‌ي شبانه‌روزي كه به قول معروف واسه خودش كسي بشه. از اونجايي كه توني خيلي سخت مي‌تونست با كسي ارتباط برقرار كنه و توي جمع‌ حضور داشته باشه، اين تنهايي دائمش باعث ميشه كه به سمت دنياي ماشين‌ها كشيده بشه و بره دنبال اين علاقه‌اش. توني استارك قصه‌ي ما، وقتي ۱۵ سالش بوده، تو موسسه‌ي فناوري ماساچوست ثبت‌نام مي‌كنه و توي ۱۹ سالگي، دو تا فوق‌ ليسانس تو رشته‌هاي مكانيك و مهندسي از اين مركز مي‌گيره، اونم با نمره‌هاي خيلي بالا!

توني، خيلي خوب و خوش داشته زندگيشو مي‌كرده تا اينكه توي ۲۱ سالگي، يكي وحشتناك‌ترين اتفاقاي عمرش ميفته و پدر و مادرش، تو يه تصادف كشته ميشن. بعد از اين اتفاق، توني مي‌مونه و يه شركت خيلي بزرگ كه بايد بره و مديريتش كنه. حالا قسمت بدتر ماجرا اينجاست كه توني نه علاقه‌اي به اين كار داره و نه حتي استعدادشو؛ بخاطر همين هم تصميم مي‌گيره كه از يكي كمك بگيره تا بتونه از پس اين كار بربياد. به نظرتون از كي كمك مي‌گيره؟ از منشي شركت كه اسمش پپر پاتس بوده! ديگه شما فكر كن چقدر از اين كار سر در نمي‌آورده كه منشي شركت بيشتر از خودش در جريان كارا بوده و توني بهش ترفيع ميده تا بشه دستيار اجراييش و كنترل اوضاع رو تو دستش بگيره.

درسته كه بعد از فوت هاوارد، توني ديگه وارث شركت ميشه و مجبور بوده كه مسئوليتشو به عهده بگيره، ولي بجز اين، يه دليل و انگيزه‌ي خيلي مهم ديگه هم وجود داشت كه باعث شد تا توني استارك آستيناشو بالا بزنه و بره سراغ ميراث پدر. داستان از اين قراره كه، توني فكر مي‌كرده كه تصادف پدر و مادرش بخاطر ايراد سيستم ترمز ماشينشون بوده و بخاطر همين هم تصميم مي‌گيره كه كارخونه‌ي سازنده‌ي اين ماشين رو بخره و طراحي اين ماشين رو كلا تغيير بده كه ديگه همچين اتفاقي واسه بقيه‌ي مشتري‌ها نيفته؛ البته خب بعدا مشخص مي‌شه كه اين تصادف كار يه شركتي به اسم Republic Oil بوده.

 

 

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.